جدول جو
جدول جو

معنی ذات الرعد - جستجوی لغت در جدول جو

ذات الرعد
(تُرْ رَ)
جنگ. حرب. شر و شدّت. و در مثل است: جاء بذات الرعد و الصلیل، یعنی برپا کرد فتنه و شر را چنانکه ابر رعد و برق تولید کند. و صلیل صوت شدید باشد. (المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات الریه
تصویر ذات الریه
درد و ورم و چرکی که بر اثر سرماخوردگی شدید و آنفولانزا در ریه پیدا می شود، ورم شش، سینه پهلو، پنومونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذات الید
تصویر ذات الید
مال، ثروت، دارایی
فرهنگ فارسی عمید
(تُرْ رِ ءَ)
رجوع به ذات الریه شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ یَ)
ملک ید. مال. مملوک. ثروت. حریشه. دارائی: از ذات الید خویش آنچه مکنت داشت هریک را مراعات کرد تا همگان راضی شدند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 74). شکا یوماً الی ابی هارون خلیفه محمد بن یزداد، الوحده و الغربه و قله ذات الید. (معجم البلدان چ مارگلیوث ج 2 ص 28 س 12) ، قدرت. توان. توانائی
لغت نامه دهخدا
(تُلْ بَ)
زن شوهردار
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رَ)
موضعی است بدانسوی جحفه. کثیر گوید:
الی ابن ابی العاصی بدوت ارقلت (؟)
و بالسفح من ذات الربا فوق مطعن.
(از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رَ)
صفت آسمان: و السماء ذات الرجع. (قرآن 11/86). لانها ترجع الغیب و ارزاق العباد. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رَ)
موضعی بنواحی وادی القری و تیماء. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رَ عِ)
داهیه. جنگ. حرب
لغت نامه دهخدا
(تُرْ ر ی)
گیاهی است ماننده بقیصوم
لغت نامه دهخدا
(تُرْری یَ)
درد شش. (مهذب الاسماء). آماس شش. التهاب و آماسی در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد پزشکان ورمی است در جگر سفید، چنانکه در بحر الجواهر گفته و در آقسرائی گوید: نزد پزشگان ورمی است در جگر سفید، چنانکه در بحر الجواهر گفته و در آقسرائی گوید: ورمی است حارّ در ریه - انتهی. و صاحب ذخیره گوید: ذات الریه، آماس شش را گویند.
و داود انطاکی گوید: ورم الرئه و تسمی ذات الرئه و هو ورم جرمها خاصهً و اسبابه احدالأخلاط و البخارات من الأعلی ان تقدم صداع او ذبحه و الاّ فمن غیره. و علاماته، الوجع و ضیق النفس و العطش والحمی والنفث الکثیر، ان کانت المادّه رطبهً و خفهالحمی والناخس ان کانت بارده و الاّ العکس. و اما حمرهالوجنه و السعال و الانتصاب فواجب فی الکل - انتهی. و آن بیماری باشد که جرم ریه ملتهب گردد و از میکربی خاص تولد کندو علاج نزدیک به برءالساعۀ آن پنی سیلین است که بنوی خداوند رحمان با کشف آن بر بندگان خود رحمت فرمود، ذات الریۀ حادّ یا سواره، نوعی از ذات الریه است شدیدتر و سریعالاّثارتر از ذات الریۀ عادی، ذات الریه الجنبی یا ذات الریه و الجنب، تورم و التهاب حجاب مستطبتن و ریه، ذات الریۀ قطعی. که ورم و التهاب در قطعات باشد
لغت نامه دهخدا
(تُصْ صَ)
زمینی که روئیدن گیاه و تفجیر آب و جز آن آن را شکافته باشد. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُصْ صَ مَ)
موضعی است و گویند آبی است در شاکلهالحمی از ضریه و در آنجا جنگی بوده است بنی یربوع را و روز این جنگ را یوم ذی طلوح نامند بشار گوید:
یا طلل الحی ّ بذات الصمد
باﷲ خبر کیف کنت بعدی.
و رجوع به الموشح ص 366 شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
داود ضریر انطاکی در تذکره ذیل کلمه شوصه و ذات جنب گوید: و یقال لما بین الکتفین منها ذات العرض و مقابلها ذات الصدر. رجوع بکلمه ذات الجنب قسمت منقول از تذکره شود. و رجوع به ذات الصدر، جزء منقول از کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ کَ بِ)
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون).
صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ وَ دَ)
سفینۀ نوح. کشتی نوح، اوثان. بتها. یا بتی بعینه، کعبه. خانه کعبه، از اینرو که بر پرده های وی ودعه یعنی مورچه ها (مهره های بحری) می آویختند
لغت نامه دهخدا
(بَ تُرْ رَ)
کماءه. سماروغ. قارچ
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عُش ش)
گویند منزلی است بطریق مکه میان صنعا و مکه به أسفل طریق تهامه
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنات الرعد
تصویر بنات الرعد
کماه: گونه ای از سماروغ غارچ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات البعل
تصویر ذات البعل
زن شوهردار
فرهنگ لغت هوشیار
التهاب و آماس در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس، درد و ورم که بر اثر سرماخوردگی در ریه پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
دارایی خواسته دارایی خواسته. یا قلت ذات الید. تنگ دستی تهی دستی: شاید بود که از طول العهد غیبت من خبر وفات داده باشند و قاضی وقت بقلت ذات الید و علت اعسار نفقه با شوهری دیگر نکاح فرموده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات الحد
تصویر ذات الحد
مرز یله مرز ابیجاک (قدر مطلق) زبانزد انگارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات الکبد
تصویر ذات الکبد
آماس جگر از بیماریها ورم کبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات الودع
تصویر ذات الودع
کشتی نوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات الریه
تصویر ذات الریه
((تُ رّ یِ))
عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیله میکربی به نام پنوموکوک
فرهنگ فارسی معین